یک چایی لب سوز و من و این نم بارانگرمای وجود تو و سرمای زمستانیک خلوت و تنهاییِ زیبای دو تاییبا چاشنیِ خنده ای از عمق دل و جاندر محضر تو ماه نشسته به کناریای که شده ای در دل من ماهِ نمایانبه به چه تصاویر قشنگی چه بهشتی! عشق آمده در قلب من و تو شده مهماندر وصف تو من عاجزم آخر چه بگویم؟ شاعر به چه منطق ببرد زیره به کرمان؟!#سیدمحسن_حسینی بخوانید, ...ادامه مطلب